در یکی از شب های محرم در یکی از مراسم عزاداری که در یکی از حسینه های تهران برگزار می شد و این حسینه که برای عزاداری اماده شده بود و همه جارا سیاه پوش کرده بودن و عکس های از امام حسین و ابوالفضل بر دیوار حسینیه اویخته بودن ناخداگاه پسر بچه ای که یک برگ از دستمال کاغذی در دست داشت به سمت عکس امام حرکت کرد و وقتی به عکس رسید دستش را بالا آورد و دستمال را بر پیشانی امام که خونی بود کشید تا خون را پاک کند حاضران در این مراسم با دیدن این صحنه گریه کردند.
شاید اون پسر باکارش می خواست بگوید که من هنوز هستم تا....
منبع
http://publicrelati0n.blogfa.com/post-19.aspx